{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
گنجشک میخندید به اینکه چرا من هرروز بی هیچ پولی برایش دانه میپاشم ، من می گریستم به اینکه حتی گنجشک هم محبت مرا از سادگی ام میپندارد.
روی هر سینه سری تکیه زند وقت وداع. سرمن وقت وداع تکیه به دیوار زند..!
یادت ای دوست بخیر ، بهترینم خوبی؟ خبری نیست زتو! دل من میخواهد،که بدانی بی تو ، دلم اندازه ی دنیا تنگ است ، می سپارم همه ی زندگی ات را به خدا
باران گرفته تا تو بگویی سلام عشق / باران گرفته تا تو بگویی سلام درد / حتی بهار بوی زمستان گرفت و رفت / نفرین به آنکه از تو و باران جدام کرد
همیشه در ریاضیات ضعیف بودم سالهاست دارم حساب میکنم چگونه من بعلاوه ی تو ، شد فقط من . . .
کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم حالا هرروز بهم زنگ میزنی یکبار هم نه ، چند بار ، تازه تغییر صداهم میدی من که میدونم تو هم دلت تنگ منه . . .
درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند / معنی کور شدن را گره ها میفهمند / سخت بالا بروی ساده بیایی پایین / قصه تلخ مرا سرسره ها میفهمند
یا بمان و امید فردایم باش یا دیروزم رو بهم برگردون و برو
گاهی سکوت علامت رضایت نیست .. شاید کسی دارد خفه می شود.... پشت سنگینی یک بغض
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم / دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
ایـــن روزهــا نـه حوصــله ی دوسـت داشتن دارم نـه مـیخواهــم کسـی دوســـتم داشته باشــد! بــگذاریـد ایـن خـانـه نفســهای آخــــرش را آرام آرام هـم کـه شده بــکشد هـنوز تـوان بـریدنِ نفسـها را ندارم!
من و تو خط موازی نبودیم.... متقاطع بودیم... از هم عبور کردیم
سكوتت از غرور سرچشمه ميگيرد نه چيز ديگر . . .
گرچه سکوت بلند ترین فریاد عالم است ولی گوش هایم دیگر طاقت فریاد های تو را ندارد. کمی با من حرف بزن...
گاهی نباید ناز کشید ؛ انتظار کشید ؛ آه کشید ؛ درد کشید ؛ فریاد کشید .... تنها باید دست کشید و رفت ... !!
تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری
گنجشک میخندید به اینکه چرا من هرروز بی هیچ پولی برایش دانه میپاشم ، من می گریستم به اینکه حتی گنجشک هم محبت مرا از سادگی ام میپندارد.
روی هر سینه سری تکیه زند وقت وداع. سرمن وقت وداع تکیه به دیوار زند..!
یادت ای دوست بخیر ، بهترینم خوبی؟ خبری نیست زتو! دل من میخواهد،که بدانی بی تو ، دلم اندازه ی دنیا تنگ است ، می سپارم همه ی زندگی ات را به خدا
باران گرفته تا تو بگویی سلام عشق / باران گرفته تا تو بگویی سلام درد / حتی بهار بوی زمستان گرفت و رفت / نفرین به آنکه از تو و باران جدام کرد
همیشه در ریاضیات ضعیف بودم سالهاست دارم حساب میکنم چگونه من بعلاوه ی تو ، شد فقط من . . .
کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم حالا هرروز بهم زنگ میزنی یکبار هم نه ، چند بار ، تازه تغییر صداهم میدی من که میدونم تو هم دلت تنگ منه . . .
درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند / معنی کور شدن را گره ها میفهمند / سخت بالا بروی ساده بیایی پایین / قصه تلخ مرا سرسره ها میفهمند
یا بمان و امید فردایم باش یا دیروزم رو بهم برگردون و برو
گاهی سکوت علامت رضایت نیست .. شاید کسی دارد خفه می شود.... پشت سنگینی یک بغض
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم / دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
ایـــن روزهــا نـه حوصــله ی دوسـت داشتن دارم نـه مـیخواهــم کسـی دوســـتم داشته باشــد! بــگذاریـد ایـن خـانـه نفســهای آخــــرش را آرام آرام هـم کـه شده بــکشد هـنوز تـوان بـریدنِ نفسـها را ندارم!
من و تو خط موازی نبودیم.... متقاطع بودیم... از هم عبور کردیم
سكوتت از غرور سرچشمه ميگيرد نه چيز ديگر . . .
گرچه سکوت بلند ترین فریاد عالم است ولی گوش هایم دیگر طاقت فریاد های تو را ندارد. کمی با من حرف بزن...
گاهی نباید ناز کشید ؛ انتظار کشید ؛ آه کشید ؛ درد کشید ؛ فریاد کشید .... تنها باید دست کشید و رفت ... !!
تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}